در اين حديث نام خليفه مشخص نگرديده در حالى كه امام حسن عسكرى (عليه السلام) به دوران شش سال امامت خود از 254 - 260 سه نفر از خلفاى عباسى را درك كرده (اول): معتزبالله 252 - 255 دوم: مهتدى بالله پسر واثق 255 - 279 تاريخ درباره او گفته كه وى در بين خلفاى بنى عباس به مانند عمر بن عبدالعزيز بود از بنى اميه. سوم: المعتمد بالله احمد بن متوكل 256 - 279 وى قاتل امام حسن عسكرى گرديد و مرد خونخوارى بوده تاريخ درباره او گفته كه در يك روز سيصد هزار نفر به قتل رسانيد. (منتخب، ص 456).
200) مناقب آل ابى طالب ج 4 ص 425 و كشف الغمه اربلى ج 3 ص 311.
201) مكتب اسلام سال ششم شماره 1 صفحه 44.
202) نهج الفصاحه ص 423 شماره حديث 1999.
203) مناظره دكتر و پير 82.
204) ابوجعفر منصور احمد پسر الطاهر بالله كه در سال ششصد و بيست و سه به خلافت رسيد و بسال ششصد و چهل، روز نوزدهم جمادى الاولى از دنيا رفت. هفده سال خلافت نمود وى سى و ششمين خليفه عباسى است و با قتل پسر او المعتصم بالله به دستور هلاكوخان روز چهارم صفر سال 656 دولت بنىعباسى منقرض گرديد.
در حق وى شعراء مدايح و فضائلى گفتهاند كه مرد سخى بوده و از او بازگو شده كه ميگفت من ميترسم خداوند اجر و ثواب بر عطايا و صدقات و موقوفات من ندهد زيرا خدا مىفرمايد لن تنالوا البر حتى تنفقوا مماتحبون و من طلا و نقره را با خاك برابر ميدانم، او بناهاى متعدد و كاروانسراهاى زياد و مساجد كثير بنا نمود و در زمان خلافت او شهر اربل فتح گرديد.
205) مناظره ص 80.
206) روز احد، در اثناى جنگ شيطان با صداى بلند گفت الاقتل محمد پيغمبر كشته شد همه باور كردند و عدهاى از سپاه اسلام فرار كردند از صحنه جنگ خارج شدند لذا مجروحين پيغمبر را كشته مىدانستند.
207) مناظره ص 77.
208) جندق تك آبادى در دورترين نقطه قابل سكونت كرانه كوير است از چوپانان 90 كيلومتر در جاده خاكى پر دست انداز بسوى حاشيه كوير است، از توابع استان اصفهان و براى خيلىها جندق وقتى آشناست كه نام يغما شاعر مشهور گفته شود و غافل از آنكه يغما اصلاً اهل جندق نبوده و زادگاهش خور مركز آباديهاى آن منطقه است و نسبتاً آبادى بزرگيست در 140 كيلومترى جنوب جندق، يغما بسال 1277 در هشتاد سالگى در همان آبادى خور از دنيا رفته و در مجاور امام زاده داوود كه از احفار موسى بن جعفر است به خاك سپرده شد. و چندى پيش از طرف انجمن ادبى تهران سنگ بزرگى براى قبر او نصب گرديد.
209) كيهان شماره 9696 ص 17.
210) لاتنزعوا عنى حديدا و لاتغسلوا عنى دما فانى لاق معاويه على الجاده.
211) خلاصهاى از كامل ابن اثير ج 3 از صفحه 351- 250.
212) بحار ج 8، ص 124.
213) بحار ج 18 ص 124 سفيه البحار ج 1 ص 223.
214) كامل ابن اثير 3 صفحه 325.
215) سفينه البحار ج 1 ص 225.
216) سفينه البحار ج 2 ص 170.
217) سفينة البحار ج 2 صفحه 170.
218) آل عمران 195.
219) در رژيم حقوقى يونانيها اهالى هر شهرى اهتمام خاصى بحفظ نژاد و قبيله خود داشتند و بهيچوجه اجازه نميدادند كه مردم شهر ديگر با آنها آميزش و رفت و آمد نزديك داشته باشند و لذا اتباع خارجى را هيچوقت بعنوان تابعيت نمىپذيرفتند.
از اين مرحله بگذريم نظام طبقاتى، مردم هر شهر را به سه طبقه متمايز هم از نظر سياسى و هم از لحاظ حقوقى و قانونى تقسيم مىكرد.
1- طبقه غلامان: اين طبقه در حاليكه ده برابر مردم اصلى شهر بودند جز كار كردن و فرمان بردن، حق ديگرى در امور سياسى و قضائى نداشتند.
2- طبقه خارجيان: آنان مردمى بودند كه پدر و مادرشان از مردم (((آتن))) نبودند ولى براى تجارت و زندگى در آنجا زيست ميكردند اين دسته نيز مانند طبقه اول حق دخالت در امور سياسى و قضائى را نداشتند.
3- طبقه اتباع: اين طبقه كه افراد اصلى جامعه بودند حق داشتند كه در تمام شئون حياتى جامعه شريك و دخيل باشند و افراد اين گروه مىبايست پدر و مادرشان يونانى اصل و مواليد يونان باشند تا بتوانند اعضاى حكومت شهر يا دولت محسوب شوند (تاريخ فلسفه سياسى ج 1 ص 49 - 51) كشور (((رم))) نيز از لحاظ نظام طبقاتى و تبعيضات نژادى دست كمى از كشور همسايه خود (((يونان))) نداشت.
220) سوره كهف آيه 110.
221) سوره عنكبوت قسمتى از آيه 46.
222) سوره روم آيه 22.
223) حجرات آيه 13.
224) افتخار به حسب و نسب در ميان تمام ملل و قبائل كم و بيش وجود داشته و دارد و يكى از عوامل مهم نژادپرستى و اختلاف طبقاتى بشمار ميرود، ليكن عربها در اين قسمت جلوتر از همه بودهاند آنها سعى ميكردند وسيله متخصصين در انساب شجرهاى براى خود درست كنند تا نژاد خود را به اسماعيل پيغمبر و يا يعربن قحطان برسانند زيرا عقيده آنها اين دو نفر نخستين فرمان روايان قوم عرب بودهاند هريك از اين دو دسته بمرور زمان به عشائر و قبائل گوناگون منشعب شده بودند افراد هر قبيله سعى ميكردند قوم و قبيله خود را بر ديگران ترجيح دهند و همين امر كافى بود كه آتش جنگ را ميان آنها شعلهور سازد و شعراء و حماسه سرايان هم بازيگران ميدان بودند بطوريكه پس از قوت گرفتن اسلام نيز گاه و بيگاه سنت جاهليت عملى ميگرديد.
روزى ثعلبه بن غتم كه از قبيله اوس بود به اسعدبن زراره كه خزرجى بود فخر فروشى كرد و گفت خزيمه بن ثابت كهشهادت او را رسول خدا (صلىالله عليهوآله) بجاى دو شهادت قبول كرده از ما است و حنظله غسيل الملائكه از ما است و عاصم بن ثابت (حمى الدبار) يعنى حمايت شده بازنبوران از ما است و سعد بن معاذ كه عرش خدا براى او بحركت درآمد از ما است.
و خزرجى گفت از ما است چهار نفريكه قرآن را پابرجا كردند و آنان ابى بن كعب و معاذبن جبل و زيدبن ثابت و ابوزيد است و از ما است سعد بن عباده خطيب انصار، گفتارها بدرازا كشيد قبيله هر يكى با سلاح خود آمدند و در پشت سر هم صفبندى كردند.
قضيه را فورا به رسول خدا (صلىالله عليهوآله) گزارش نمودند حضرت سوار بر الاغ شده خود را به صحنه تفاخر رسانيد و جبرئيل آيه 103 آل عمران را فرود آورد واذكروا وانعمه الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا بياد آوريد نعمت خدا را بر شما كه يكوقتى با هم دشمن بوديد اسلام دلهاى شما را با هم جمع كرد و برادر همهيگر شديد پيغمبر نزاع را خاتمه داد.
225) سفينه البحار ج 2 ص 348.
226) تفسيرالميزان ج 18 ص 366.
227) حقوق الانسان ص 19.
228) تفسيرالميزان ج 18 ص 363.
229) فروع كافى ج 5 ص 340 و اين داستان مفصلتر از اين است و هر كه طالب باشد به مصدرش رجوع كند.
230) احزاب آيه 38.
231) حقوق انسان ص 19.
نظرات شما عزیزان: